رویین سم. قوی سم. اسب ومرکبی که دارای پای و سم نیرومند باشد: برانگیخت پس رخش رویینه سم برآمد خروشیدن گاودم. فردوسی. نشست از بر ابلق مشک دم جهنده سرافراز رویینه سم. فردوسی. رجوع به رویین سم شود
رویین سم. قوی سم. اسب ومرکبی که دارای پای و سم نیرومند باشد: برانگیخت پس رخش رویینه سم برآمد خروشیدن گاودم. فردوسی. نشست از بر ابلق مشک دم جهنده سرافراز رویینه سم. فردوسی. رجوع به رویین سم شود